معلمان اثربخش و موانع!

هنوز صدای  ناامید کننده ؛ یاس آور و خشمناک و با طعنه برخی معلمان ، معاون و مدیر مدرسه  در جلسات شورای معلمان ، دفتر مدرسه و سالن و حیاط آموزشگاه توی گوشم هست که با عباراتی ناامید کننده ، توذوقی ، کنایه و طعنه و سرزنش ، مانع خلاقیت معلمان جوان یا فعال و نوآور و نیز منحرف کننده از آموزش فعال و ایفای نقش معلمی  وی می شوند و بدین ترتیب خود را مدیون مردم (ودانش آموزان) کرده و حق الناس را برای خود ایجاد می کنند ...و این صداها و اعتراضات و یا توصیه های به ظاهر دوستانه ، باعث آزردگی خاطر معلمان یا مدیران وهمکاران دلسوز و تلاشگر و مانع از انجام درست وظایف آنان می گردد. انگار این دسته "آیه یاس خوان" فقط مسئول ناامید کردن آندسته همکاران دلسوز فرهنگی هستند  که می خواهند حقوقشان  حلال و پاک باشد  و به اصطلاح نان حرام ناشی از کم کاری و بی توجهی به وظایف را به منزل نبرند ! شاید اینها افسردگی دارند و دیگر دنیا را به پایان رسیده فرض می کنند و حتی فاتحه فعالیتهای آموزشی را هم خوانده اند ، و یا بدبین هستند وهمه را با عینک بدبینی نگاه می کنند  و یا حسود هستند و راحت طلب که نکند فعالیت های نوآورانه دیگر معلمین باعث پیشرفت آنان شود و برای کم کاران مزاحمتی ایجاد نماید و زیر سوال بروند !

دانش آموز باید هر روز حالت آماده باش داشته و درس را از حفظ باشد !

     سد اول در برابر من ؛  به پیشنهاد خودم قرار بود در جلسه شورای معلمان مدرسه من هر ماه یک روش تدریس جدید و ارزشیابی را به طور خلاصه برای همکاران دبیر شرح دهم و روی ضعف و قوت آن با هم نظر دهیم ، درجلسه اول نحوه ارزشیابی را انتخاب کردم ،از منابع معتبر استفاده کردم و مطالب خوبی حاضر کردم و تجربیاتی از سایر کشورهای جهان را هم در قالب عکس و پروژه پاور پوینت در حدود 20 دقیقه ارائه نمودم ، دبیران  که خود را علامه دهر و فوق تخصص روش تدریس می دانستند  و خیلی از آنها در دوره کارشناسی روش تدریس هم نخوانده بودند ، برای اینکه زودتر از جلسه جیم شوند و به گرفتاریهای بیرون خود برسند ، شروع به سین جین و گیر دادن کردند که :  مقایسه کشور ما با کشورهای دیگران کار بیجایی است و دست به یکی کرده بودند  که من نتوانم روشها را در جلسه آتی به طور کامل بگویم و در توجیه کار خود گفتند : دانش آموز باید هر جلسه آماده باشد که ممکن است دبیر درس بپرسد  و دبیر حق دارد هر وقت و از هر کجای کتاب که دلش خواست ، درس بپرسد ، دانش آموز یعنی"آماده و آماده باش"!  پای تخته صداش می کنیم و 2 تا سوال می پرسیم و اگر هم بلد نبود خیلی ساده است ، نمره صفر حالش رو میگیره ! خلاص !، و جالب بود که مدیر  هم با قیافه حق به جانب برای اینکه دل اکثریت را به دست بیاورد تا خدای نکرده بر علیه او شورش نکنند ، تایید کرد و مهر تایید بر ارزشیابی سنتی عهد بوق آنان را زد ! اما مربی پرورشی این استدلال رو کرد و به طرفداری از من این موارد را ذکر کرد : (حتی برای ارزشیابی وقضاوت روز قیامت ، استانداردها از قبل مشخص شده اند و سپس سوال و جواب میشود ، در آخرت مچ گیری به این معنی وجود ندارد شما دبیران باید اول مشخص کنید چه مقدار از درس را  در چه زمانی و به چه صورتی یا چه نمره ای می پرسید و...) این طرفداری مربی پرورشی از من خیلی برای همکاران خو شایند نبود و متاسفانه تا پایان سال هم ارائه مطلب در جلسه شورا لغو شد و عجله برای اتمام جلسه ، بر ماندن برای تبادل تجربه ، غلبه کرد ...

    سد دوم در برابر تشکیل اتاق گفتگوی آزاد در مدرسه !

مدیر : آقای معلم لطفا" تازمانی که در دبیرستان ما هستید فقط به کلاس و درس بپردازید نمی خواهم در این 2 یا 3 سال باقیمانده از خدمتم توسط اداره زیر سوال بروم !  قضیه از این قرار بود که اینترنت در ایران تازگی راه افتاده بود و کسی بدان صورت از وضعیت آن اطلاعی نداشت و ما که از اولین استفاده کنندگان اینترنت بودیم ، خواستیم در یک روش جدید ( مانند چت روم های گروهی ، یا کنفرانس های گروهی یاهو ) برای مسایل گوناگون و آزاد مرتبط با درس مطالعات اجتماعی و جامعه شناسی ماهی یکبار اتاق گفتگو در یکی از کلاس ها تشکیل دهیم و هر دانش آموز از هر پایه ای آزاد بود در آن شرکت کند و مطلب ارائه دهد و بحث کند ، یکی از این مباحث در مورد  "دلایل قانون شکنی توسط جوانان در جامعه و مصادیق آن بود " که طرفداران بسیاری پیدا کرد مبحث دیگر؛  "دلایل مذهب گریزی جوانان چیست ؟ " و روز به روز به درخواست تشکیل چنین کنفرانس هایی افزوده می شد ،و حتی از دبیران دیگر هم می خواستند که مرتبط با درس خود این برنامه ها را انجام دهند ،  که متاسفانه محافظه کاری و ترس مدیر  باعث جلوگیری از تداوم آن شد ! چرا که برای دانش آموزان تازگی داشت و اینکه به صورت آزادانه مطالب خود را مطرح می کردند ... خبر محتویات جلسه به گوش مدیر خورد  و پیش بینی کرده بود  که " نکند مسائل دیگری مطرح شود ! " از سوی دیگر برخی دبیران که حسادتشان برای محبوب شدن سایر دبیران گل کرده بود ، کار خود را کرده بودند! و تذکرات دوستانه ای به آقای مدیر داده بودند که ممکن است برایش مشکلاتی پیش بیاید ! این طرح ما وتو شد و فقط 2 جلسه موفق به برگزاری آن (در ساعات غیر درسی )شدم و از آن به بعد تعطیل گردید و جوابی هم برای دانش آموزان نداشتم !  (واین مورد را که جوان را اول بپذیریم ، قبولش کنیم ، احترام بگذاریم ، حرفهایش را بشنویم ، راهنمایی کنیم  و سپس  آموزش دهیم را نمی دانستند )...

    سد سوم در برابر استفاده از وسایل و ابزار آموزشی !

حق استفاده معلم و  دانش آموزان  از وسایل کمک آموزشی در یک مدرسه به سادگی توسط خدمتگزار مدرسه وتو می شد و با برخورد قاطعانه و بد ایشان روبرو می شدیم که : من چه گناهی کرده ام که باید ویدیو و سی دی و تلویزیون را هر روز آماده کنم ؟ نداریم باید از 3 راه برق دفتر استفاده کنید ،اگر سی دی خراب شود من باید پاسخگوی مدیر باشم ! اگر هنگام آوردن به داخل نمازخانه مدرسه بیافتد و بشکند آیا شما پاسخگو خواهید بود ؟اگر از کار بیافتد شما یکی می خرید ؟ و اینقدر نق می زد و بهانه می آورد که ما را از کرده خود پشیمان می کرد و وقتی به اقای مدیر و معاون اعتراض می کردیم با سردی جواب می داد : کمبود فضای آموزشی مشکل ساز است ، ضمنا" من آن را تحویل خدمتگزار داده ام و بیچاره تقصیر ندارد چون اگر آسیب ببیند مسئول است !ضمنا جابجا کردن آن وسایل برای او زحمت دارد( تو نگو آن وسایل را از ترس دزدان شبگرد قایم کرده اند ) باور کنید برای برپایی یک جلسه با ویدیو یا سی دی باید هزار بار خواهش می کردیم تا بالاخره اینها راضی می شدند آنها را در اختیار ما بگذارند و روی خود را زمین می انداختیم و بسم الله می کردیم که نکند برق قطع بشود و بسوزد ! (ولی امروزه شرایط مقداری بهتر شده است)

    سد چهارم جنب و جوش دانش آموز در کلاس باعث تضعیف معلم می شود !

یک روز در مدرسه راهنمایی ، کادر دفتر بعد از رفتن دبیران به کلاس از من خواستند که در دفتر  بمانم تا مسائلی را مطرح کنند! ، بلافاصله در ذهنم خطور کرد که از آن تخلف های همیشگی مرتکب شده ام و باید مورد سرزنش یا نصیحت دوستانه قرار بگیرم ! بعد از اینکه آقای مدیر پیش قدم شد که : فلانی فکر می کنم بهتر است مقدار بیشتری دقت کنی و شیوه های کلاسداری خود را تغییر بدهی و مقدار بیشتر رعایت نظم و انضباط کلاس را بنمایی ! سپس معاون در باب کنترل بیشتر دانش آموز و رعایت سکوت و انضباط ، نظریه های کارشناسی خود را بیان کردند  که کلاس شما متاسفانه دارای سرو صدا و جنب و جوش زیاد از حد است و برای مدرسه مشکلاتی به وجود آورده ، تازه ، اقتدار شما هم برای دانش آموزان و سایر دبیران زیر سوال خواهد رفت که توانایی کنترل کلاس را ندارد ، کلاس باید ساکت و آرام و بی سر و صدا باشد و در این راستا ما پیشتیبان شما خواهیم بود اگر کسی به انضباط کلاس توجه نکرد بفرست دفتر تا حالش را بگیریم ! و متفق القول بودند که شما برای دستشویی و آبخوری به بچه ها اجازه بیرون رفتن از کلاس را می دهید و به زنگ تفریح توجهی ندارید ! (به عبارتی حکومت نظامی اعلام کنم و قوای مدرسه هم حامی من باشند !) ولی برایشان توضیح دادم که تشکیل گروه و انجام  مباحثه توسط دانش آموزان و یا تغییر چیدمان صندلی ها سرو صدا خواهد داشت مگر اینکه فقط آنها را با روش سخنرانی صرف و خسته کننده ، سر جایشان بنشانم ،  اما به من متذکر شدند که چه اشکالی دارد مانند بقیه همکاران عمل کنم ؟!!

سد پنجم ، فقط ریاضی و علوم و نمره!

  اصلا" یادم نمی رود مخالفت آقای مدیر با این کار تازه من ،  برای اینکه از اوقات بیکاری دانش آموزان در کلاس یا منزل استفاده بهتری بشود  رفتم و از جیب مبارک خودم  32 عدد کتاب متنوع غیر درسی مناسب سطح راهنمایی ( در موضوعات دینی ،احتماعی ، روشهای مطالعه و تمرکز حواس ،جغرافی ، تاریخ ،فواید ورزش و خوراکیها و غیره) خریدم  و با تبلیغات از قبل و آماده سازی و قول دادن جایزه به دانش آموزان ، روز موعود آنها را به کلاس بردم و 2 نفر از دانش آموزان کلاس را مسئول ثبت نام و قرعه کشی برای دریافت کتاب به صورت امانت کردم  یعنی هر هفته یک دانش آموز یک کتاب را می خواند و هفته بعد  کتاب دیگری را از بغل دستی می گرفت و هر دانش آموز خلاصه ای از کتاب را در 3 یا 4 دقیقه برای کل بچه ها توضیح می داد و از این کار لذت می بردند و کتاب ها در پایان سال مال خودشان می شد و اسم این کار را  سخنرانی دانش آموز در کلاس گذاشته بودند...تازه ممکن بود جایزه دیگری هم از من بگیرند و در تابلو اعلانات و مراسم آغازین معرفی شوند .من فقط موفق به 2 جلسه برگزاری این کار  و سخنرانی دانش آموزان در کلاس شدم .

      اما هفته سوم آقای مدیر عصبانی ، ابتدا به اصل کار گیر داد که یکی دو نفر از والدین اعتراض کرده و گفته اند مدرسه جای کتاب درسی خواندن است نه چیز دیگر! معلم باید به نمره و پرسش برسد! تازه کتاب ستاره شناسی و بدن انسان و شعر  و تاریخ چه ربطی به درس شما دارد ؟ اینها وظیفه کتابدار مدرسه و دبیر ادبیات است !  من دانستم که آقای مدیر آنقدر محتاط است که از تلفن یک مادر دانش آموز ترسیده و رنجیده خاطر شده است(اینکه نکند مادر دانش آموز ، دیگر والدین را هم تحریک کند تا یک شورش عمومی بر علیه مدیر وقت مدرسه رخ دهد !) و به خاطر این اعتراض غیر معقولانه ،  32 دانش آموز و انگیزه فعالیت مفید من را فدا کرد  که نکند به اداره زنگ بزنند و ازاین تخلفات من و چشم پوشی مدیر در مدرسه باخبر شوند ! و یا نکند بازرسان بیایند و به روش های تدریس برخی دروس اشکال بگیرند و بگویند چرا در این مدرسه کم کاری یا وقت کشی می شود ؟! من برایشان کاملا" توضیح دادم که انتخاب کتابها دقیقا" بر اساس مفاهیم دروسی که خودم تدریس می کردم بوده و ضمنا" تقویت قدرت سخنرانی و ابراز وجود دانش آموزان از اهداف دیگر این کار است ، ولی توجهی به دلایل من نکردند و دستور نهایی را صادر نمودند ! و  مجبور شدم جلسه بعد کتابها را به دانش آموزان ببخشم و سخنرانی آنان را هم تعطیل کنم و به عنوان معلمی منضبط و خوب ، فقط به درس دادن و درس پرسیدن و نمره های خشک و خالی صفر تا بیست بپردازم !

 

بیست و هفتم فروردین 1388حمید رضا ترکمندی